هیچ مگو...

هیچ مگو...

هزار بهانه برای گفتن.هزار بهانه برای شنیدن ..هزار بهانه برای نوشتن!!!!
هیچ مگو...

هیچ مگو...

هزار بهانه برای گفتن.هزار بهانه برای شنیدن ..هزار بهانه برای نوشتن!!!!

قصه خاص

 

 

 

مادربزرگ  

قصه خاصی نگفته بود؛ 

جز ترس جنگل ترسان  

ویک نفر 

«شال ترس محمدٍ لرزان زِ .هر صدا» 

 

مادربزرگ  

قصه خاصی نگفته بود؛ 

جز هیزم شکسته  

در کیسه ای بزرگ 

بر پشت پیرمرد! 

 

اما هنوز در به در خاطرات او 

هر شب در انتظار صدای او  

قصه دیروز را برای دلم تکرار می کنم 

 

در انتظار قصه ای  

مکرر از ابهام زندگی 

تکرار می شوند  

شبهای جاودان  

در حسرت قصه ایهام زندگی  

من درسکوت خویش  

این قصه را هزار باره بر خویش تکرار می کنم. 

 

مادر بزرگ  

راوی یک عمر قصه بود  

دلتنگ قصه اش ؛ 

خوابم نمی برد. 

 او در میانه شبهای کودکی  

قصه خاصی نگفته بود  

اما هنوز در به در ابهام زندگی  

در سادگی خیال شب بزرگ  

در حسرت حضور سایه تاریک پنجره  

در وحشت مدام  

در مأمن همیشگی دستان خوب او 

در حوض و باغچه  

در به در ابهام قصه ام!!! 

یادش به خیر  

مادربزرگ قصه اندوهناک من. 

یادش به خیر باد 

 

 

به بهانه ۹ مهر روز سالمند برای تنهایی دلم!!!! 

۲۹ شهریور۱۳۸۹

ادامه مطلب ...

زیبا شیرازی

http://www.persianmirror.com/Images/Articles/1502/ZibaShirazi1.jpg


Arezohaye Gomshodeh
1670-1pm
http://rapidshare.com/files/278029768/1670-1pm.rar

Haft Setareh
1670-2pm
http://rapidshare.com/files/278027727/1670-2pm.rar

Havaye Taazeh
1670-3pm
http://rapidshare.com/files/278027884/1670-3pm.rar

Live in Concert
1670-4pm
http://rapidshare.com/files/278027917/1670-4pm.rar

Sibe Sorkh
1670-5pm
http://rapidshare.com/files/278031816/1670-5pm.rar

Zananeha
1670-6pm
http://rapidshare.com/files/278031527/1670-6pm.rar


 : Password


https://www.mypersianforum.com/

1378 - Zananeha/
-  
1379 - Sib-e Sorkh/
-  
1380 - Haft Setareh/
-  
1381 - Arezooha-ye Gomshodeh/
-  
Havaye Tazeh/
-  
Live In Concert/
-  
Lost Dreams (Khab Gomshodeh)/
-  


منبع : انجمن پرشین فروم

روشن ....

چشمهای پدر بزرگ روشن بود . 

طوسی روشن،

مهربان ،عمیق،دور،نزدیک....

وقتی که غم داشت نگاهت نمی کرد!!!

وقتی که مُرد، قرنیه جایی برای روشنٍ رنگ نگذاشت!!

درلحظه ،نورزیاد ، رنگ چشمانش رابرد ..... 

چشمهای پدربزرگ را به نوازشی بستم ودیگر هرگز باز نشد...

ادامه مطلب ...

بودن...

 بودن بهانه ای است برا ی ماندن می دانی هنوز قصه غصه های دیروز نگاهت را باور ندارم اما معجزه چشمانت را می شناسم گویاهمین امروز بود که دوباره برای آمدنت ستاره هار امی شمردم. اماکسی چه می داند. من ، تو یا اویی که نمی دانیم کیست، آیا قصه غصه های دلمان را خواهد خواند . کسی چه می داند . من هم نمی دانم . تو هم نمی دانی .پس بیا باور کنیم که بودنمان بهانه است تا به بهانه اش بهای مهربانیها را بدهیم و... 

 جرج آلن : اگر کسی را دوست داری، به او بگو. زیرا قلبها معمولاً با کلماتی که ناگفته می‌مانند، می‌شکنند .

.

.

.

: بشر تا زمانی که جدائی های دردناک ، شکیبائی های تلخ و نا امیدی های سخت را پشت سر نگذارد ، هرگز به « عشق حقیقی » نمی رسد. 

 این چهار چیز را در زندگیت نشکن: اعتماد، قول، رابطه و قلب زیرا وقتى این‌ها مى‌شکنند صدا ندارند ولى درد بسیارى دارند ... چارلز دیکنز  

 وقتی کسی را می بخشی بدان معنی نیست که او لیاقت بخشش دارد بلکه بدان معنی است که تو لیاقت به آرامش رسیدن را داری!!! 

 حرف های ما هنوز نا تمام .... تا نگاه می کنی وقت رفتن است .... پیش از آن که با خبر شوی .... لحظه عزیمت تو ناگزیر می شود ... آه ای دریغ و حسرت همیشگی ... ناگهان چه قدر زود دیر می شود. 

 تحمل تنهایی از کدایی دوست داشتن آسانتراست .تحمل اندوه از گدایی شادی آسانتراست .سهل است که انسان بمیردتاآنکه بخواهد به تکَدی حیات برخیزد 

نادرابراهیمی