جشن اسفندگان (سپندارمذگان) یکی از جشنهای ایرانی است که امروز زرتشتیان آنرا در روز اسفند (سپندارمذ - پنجمین روز) از ماه اسفند (سپندارمذ) برابر با بیست و نهم بهمن در گاهشماری خورشیدی امروزین برگزار میکنند. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آوردهاست که ایرانیان باستان این روز را روز بزرگداشت زن و زمین میدانستند. اگرچه منابع کهن از جمله ابوریحان این جشن را در روز پنجم اسفند ذکر کرده اند. ولی با توجه به تغییر ساختار تقویم ایرانی در زمان خیام که پس از ابوریحان میزیست، و سی و یک روزه شدن شش ماه نخست سال در گاهشماری ایرانی، تاریخ ذکر شده در منابع کهن را باید به روز رسانی کرد.
واژه اسفند
واژه فارسی «اسفند» در زبان فارسی امروز، از واژه پهلوی «سپندارمت»((Spandarmat و اوستایی «سپِنتَه آرمَئی تی»(Spenta-Armaiti) بر گرفته شده است.[۱]
پیشینه
در گاهشماریهای گوناگون ایرانی، علاوه بر این که ماهها نام داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. برای نمونه روز نخست هر ماه «روز اورمزد»، روز دوم هر ماه، روز بهمن (سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم هر ماه، اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است، روز چهارم هر ماه، شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است و روز پنجم هر ماه، «سپندارمذ» بودهاست. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق میورزد. زشت و زیبا را به یک چشم مینگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان میدهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندارمذگان را بهعنوان نماد مهر مادری و باروری میپنداشتند.
در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی میشدهاست که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن میشد، جشنی ترتیب میدادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلاً شانزدهمین روز هر ماه، «مهر» نام داشت و که در ماه مهر، «مهرگان» لقب میگرفت و میبینیم که چگونه هر جشنی با معنی و مفهوم عمیق خود برای مردم شادی میآفرید.
در گاهشمار (تقویم) ایران باستان هر سال ۱۲ ماه دارد و هر ماه سی روز است[۲] (والبته برای کامل شدن سال ۵ روز در آخر سال با عنوان ۵ روز پنجه به آن اضافه میشود) که هر روز با نامی ویژه شناخته میشوند. این تفاوت با تقویم شمسی را داراست که هر ماه در آن ۳۰ روز است در حالی که در گاهشمار شمسی بعضی از ماهها ۳۱ و ۲۹ روزهاست. در گاهشمار ایرانیان باستان یکم اسفند ماه برابر با روز ۲۵ بهمن ماه در گاهشمار شمسی است به این علت است که پنجم اسفند ماه در این گاهشمار برابر ۲۹ اسفند ماه[۳] در گاهشمار شمسی این جشن برگزار میشود.[۴]
روز آبان در ماه آبان جشن «آبانگان» است یعنی جشن ستایش آب و روز آذر در ماه آذر جشن «آذرگان» است یعنی جشن ستایش آتش و همین طور روز پنجم ماه دوازدهم (اسفند)، «سپندارمذ» یا «اسفندار مذ» نام داشت که جشنی با همین عنوان میگرفتند. «سپندارمذگان» روز زن و زمین است.
روز پنجم اسفند در همه گاهشماریهای ایرانی به عنوان روز جشن اسپندار مذگان شناخته میشود.
آیینها
در این روز مردان به همسران خود هدیه میدادند. مردان زنان خانواده را بر تخت شاهی مینشاندند و از آنان اطاعت میکردند و به آنان هدیه میدادند. این یک یادآوری برای مردان بود تا مادران و همسران خود را گرامی بدارند و چون یاد این جشن تا مدتها ادامه داشت و بسیار باشکوه برگزار میشد همواره این آزرم و احترام به زن برای مردان گوشزد میگردید.
دکتر محمد حیدریملایری×- واژهی «عشق» که در فارسی «اِشق» تلفظ میشود در ادبیات فارسی و عرفان ایرانی جایگاهی برجسته دارد. شاید بتوان گفت شاعران گوناگون فارسیزبان کمتر واژهای را به اندازهی عشق به کار برده باشند. با این حال چنین مینماید که تاکنون چندان پژوهشی که بر پایهی دستاوردهای نوین زبانشناسی تاریخی استوار باشد دربارهی آن نشده است. در این نوشتهی کوتاه نگارنده این اندیشه را پیش مینهد که واژهی عشق ریشهای هندواروپایی دارد. این پیشنهاد بر پایهی پژوهشهای ریشهشناختی استوار است. نگارنده امیدوار است این نوشته انگیزهای باشد برای جستوجوهای بیشتر دربارهی این واژه و دیگر واژههای کمشناختهی زبان فارسی تا ایرانیان زبان فارسی را بهتر بشناسند و به ارزشها و توانمندیهای والای آن پی ببرند. این نوشته برایند فرعیِ پژوهشی است که نویسنده در پدیدآوردن «فرهنگ ریشهشناختی اخترشناسی و اخترفیزیک (انگلیسی-فرانسه-فارسی)» دنبال میکند.
نگارنده امیدوار است این نوشته انگیزهای باشد برای جستوجوهای بیشتر دربارهی این واژه و دیگر واژههای کمشناختهی زبان فارسی تا ایرانیان زبان فارسی را بهتر بشناسند و به ارزشها و توانمندیهای والای آن پی ببرند.
نویسنده بر این باور است که «عشق» میتواند با واژهی اوستایی iš به معنای «خواستن، میلداشتن، آرزوکردن، جستوجوکردن» پیوند داشته باشد که دارای جداشدههای زیر است: aēša «آرزو، خواست، جستوجو»؛ išaiti «میخواهد، آرزو میکند»؛ išta «خواسته، محبوب»؛ išti «آرزو، مقصود». همچنین پیشنهاد میکند که واژهی عشق از اوستایی iška* یا چیزی همانند آن ریشه میگیرد. پسوند ka در پایین بازنموده خواهد شد.
ادامه مطلب ...