هیچ مگو...

هیچ مگو...

هزار بهانه برای گفتن.هزار بهانه برای شنیدن ..هزار بهانه برای نوشتن!!!!
هیچ مگو...

هیچ مگو...

هزار بهانه برای گفتن.هزار بهانه برای شنیدن ..هزار بهانه برای نوشتن!!!!

یلدا

شب یلدا     

    یلدا از نظر معنی معادل با کلمه نوئل از ریشه ناتالیس رومی به معنی تولد است و نوئل از ریشه یلدا است .واژه یلدا سریانی و به معنی ولادت است . ولادت خورشید ( مهر و میترا ) و رومیان آن را ( ناتالیس انویکتوس ) یعنی روز ( تولد مهر شکست ناپذیر ) نامند     

 


  •  شب یلدا         

 

     ایرانیان قدیم شادی و نشاط را از موهبت های خدایی و غم و اندوه و تیره دلی را از پدیده های اهریمنی می پنداشتند. مراسم نوروز، جشن مهرگان، جشن سده، چهارشنبه سوری و شب یلدا و سنت های دیگر در واقع بیانگر این حقیقت است که ایرانیان پس از رهایی از بیدادگری و ستم به شکرانه بازیافتن آزادی، جشن برپا می ساختند و پیروزی نیکی بر بدی و روشنایی بر تاریکی و داد بر ستم را گرامی می داشتند.

 

 

 

 

شب یلدا نیز یکی از این موارد است. در دوران کهن، شب مظهر تاریکی و تباهی و وحشت بوده و اغلب سعی می کردند که شب هنگام با افروختن آتش و افزودن نور، خانه روشن باشد. تا پلیدی و تباهی در آن راه نیابد. شب یلدا طولانی ترین شب ها است. یعنی تسلط تاریکی بر زمین از تسلط نور خورشید و روشنایی می کاهد. و چون فردای این شب روشنایی بر ظلمت غالب و روز طولانی می شود، ایرانیان تولد دوباره خورشید را که مظهر روشنایی است جشن می گیرند. در ایران کهن هر یک از سی روز ماه، نامی ویژه دارد، که نام فرشتگان است. نام دوازده ماه سال نیز در میان آنهاست. در هر ماه روزی را که نام روز با نام ماه یکی باشد، جشن می گرفتند . دی ماه، در ایران کهن، چهار جشن، وجود داشت. نخستین روز دی ماه و روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم، سه روزی که نام ماه و نام روز یکی بود. و در این سی روز ماه، سه روز آن دی نام دارد و هر سه روز را در گذشته جشن می گرفتند. امروز از این چهار جشن تنها شب نخستین روز دی ماه، یا شب یلدا را جشن می گیرند، یعنی آخرین شب پاییز، نخستین شب زمستان، پایان قوس، آغاز جدی و درازترین شب سال. یلدا از نظر معنی معادل با کلمه نوئل از ریشه ناتالیس رومی به معنی تولد است و نوئل از ریشه یلدا است .واژه یلدا سریانی و به معنی ولادت است . ولادت خورشید ( مهر و میترا ) و رومیان آن را ( ناتالیس انویکتوس ) یعنی روز ( تولد مهر شکست ناپذیر ) نامند .

 

 

 

اجداد ما این شب را تا به صبح به جشن و پایکوبی به گرد آتش ، می پرداختند ، برخوانی الوان از میوه هایی چون هندوانه، خربزه، انار، سیب، خرمالو و به می نشستند. این میوها هریک بار معنایی نمادین با خود دارد، هندوانه که قاچ های مدور می خورد چون خورشید، یادآور گرمای تابستان و فرونشاندن عطش است.

 

انار صندوقچه دانه های مروارید ، سرخ که خود نماد تناسل نسل و زایش است و شب چره هایی که با شکستن آن شادی را با خود به همراه می آورد و دمی همه را از حرف زدن باز می دارد.

 

 


 

پایان فصل خزان و فرارسیدن سرما و دگرگونی رنگ زمین از زردی خزان به سفیدی عشق و محبت را ایرانیان از دیرباز در شبی بلند و مهربانگرامی می دارند. جای جای ایران زمین به عنوان سرزمینی

ادامه مطلب ...

جایگاه زن در داستان سیاوش

برای اثبات جایگاه والای زن در عقاید ایرانیان باستان و اوستا می‌توان به وجود ایزدبانوهای متعددی چون آناهیتا، میترا و اسپندارمند اشاره کرد که هر کدام با روش و تدبیری خاص، ادارة بخشی از امور جهان را به عهده داشته‌اند. همچنین با بررسی نقش و موقعیت‌های مختلفی که زنان در شاهنامه دارند، می‌توان اذعان کرد که نه‌تنها فردوسی بنا به‌نظر برخی محققان زن‌ستیز نیست بلکه برای زن آن‌قدر ارزش قائل است که در فضای مردمحور حماسه به او فرصت رشد و پیشرفت می‌دهد. به یقین می‌توان گفت که از میان 300 زنی که فردوسی در شرایط متفاوت به آنها پرداخته است، تنها سودابه دارای نشانه‌هایی از پتیارگی و جهی‌وارگی است و باقی زنان، اگرچه گاه نقشی منفعل و غیرفعال دارند، همواره دارای صفاتی همچون شرمگینی، زیبایی و خوش‌منشی‌اند. مهم‌ترین کارکرد و وظیفة زنان در شاهنامه به دنیا آوردن فرزندان پسری است که در تعیین مسیر حرکت حماسه بسیار مؤثرند؛ همچون رودابه که رستم را به دنیا می‌آورد و کتایون که اسفندیار را. اما در کنار اینان هستند زنانی که نقشی فعال و تعیین‌کننده در پیشبرد داستان‌های شاهنامه دارند. برای مثال سیندخت، همسر مهراب کابلی، آن‌قدر در ماجرای ازدواج دخترش رودابه فعال است که به‌تنهایی با سام به مذاکره می‌پردازد یا گردآفرید که مردانه به میدان می‌تازد و درسی عبرت‌انگیز به سهراب می‌دهد. در داستان سیاوش، ظهور و حضور 5 زن دیده می‌شود که هرکدام به‌نوعی گوشه‌ای از سرنوشت اندوهبار او را رقم می‌زنند. در این مقاله به بررسی و تحلیل کردارهای هریک از این زنان ـ مادر سیاوش، سودابه، جریره، فرنگیس و گلشهر ـ خواهیم پرداخت.

مادر سیاوش

ادامه مطلب ...