ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
تو را گم می کنم هرروزو پیدا می کنم هرشب
واینسان خوابها را باتو معنا می کنم هرشب
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای عشق
چگونه با حضور خود مدارا می کنم هر شب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده راازبی کسی "ها"میکنم هرشب
تمام سایه ها را می کشم برروزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا می کنم هرشب
دلم فریادمی خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب
کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی
که من این واژه راتا صبح معنا می کنم هرشب
محمدعلی بهمنی
برای روز میلاد کسی که به جان دوست دارمش
عزیزترینم؛ مجال نبود تا در روز میلادت بنگارم
این شعر که دوستش دارم برای توکه دوستت دارم
تقدیم به تو باتمام وجود....
روز میلادت مبارک
ترجیح می دهم با کفش هایم راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفش هایم فکر کنم
دکترشریعتی
خوش سلیقه بودین که این غزل قشنگ از بهمنی را بعنوان کادوی تولد هدیه داده این !فقط بیت سومش اینه :
که این یخ کرده را از بی کسی ها می کنم هرشب !
راستی اون جمله رو از شریعتی بی ربط ننوشتم !چون تاریخ نوشته تون ۲۹خرداد بود یهو یاد شریعتی و سالروز شهادتش افتادم !
موفق باشید !
از حسن نظر شما سپاسگزارم
شعر را اصلاح کردم
راستی من هم بسیار به یاد شریعتی بودم
شاید امروز دوباره سری به هبوط در کویر زدم