خدایگان ؛انین؛و ؛دموزی؛ دااستان واره ای بر فلسفه پیشواز نوروز

می خواهم خیلی ساده از  انین (enin)و دموزی (demuzi) بگویم برایتان ...برای من بسیار جالب بود ..شاید شنیده باشید..اگر پیش از این نشنیده اید،شاید برای شما هم جالب باشد..
ایرانیان به دوازده خدا معتقد بودند ...از بین این خدایگان 2 خدای بسیار ارزشمند بودند یکی خدای آب که "انین"نامیده می شد و دیگری خدای سبزه و رویش  که "دموزی" نامیده می شد..روزی "انین" دموزی را دید و عاشق شد ...انین به خواستن دموزی می رود  و دموزی این عشق را می پذیرد ،پیوند بین بانو "انین" و مرد مردانه"دموزی" صورت می گیرد و آنهنگام که خدای آب و ازدواج با خدای رویش و گیاه پیوند می نهند، جهان پر از سر سبزی می شود و شکوفا می شود ،تولد جریان می گیرد و زمین پر از شادمانی می شود...گیتی آغاز می شود و جهان به رویش می رسد..روزی انین به سرزمین خواهرش که در جهان مردگان در زیر زمین حکمرانی می کند،حسادت می ورزد و به دنیای زیر زمین حمله می برد و با خواهرش می جنگد اما شکست می خورد و اسیر می شود.با رفتن انین و اسارتش ،آب کم می شود ،میل به ازدواج از بین می رود ،نسل کم می شود و مردمان سراغ دموزی رفته از او می خواهند که انین را نجات دهد تا دوباره شادمانی و پیوند از سر گرفته شود و خشکسالی از بین برود..دموزی برای نجات همسرش لشگری فراهم می آورد و به جهان مردگان در زیر زمین حمله می کند اما او نیز نمی تواند پیروز شود و سرانجام صلح نامه ای بر قرار می شود بدین قرار که انین آزاد شود و نزدیکترین کسی که دارد به اسارت برود .. و نزدیک ترین فرد خود "دموزی "است و به اسارت می رود .در این صلح نامه دموزی 6 ماه اسیر خواهد ماند و 6 ماه به روی زمین می آید..
روزی که به اسارت می رود و به جای انین اسیر می شود اول پاییز است و به جهت رفتنش خزان آغاز می شود برگ ها از رویش می مانند و به زردی می رسند با شروع زمستان هجران زیاد می شود زمین خشک می شود و سرما فراگیر می شود..مردم اما به یاد دموزی دانه های گیاهان را با آب ولرم سبز می کردند و به یاد بازگشت او در نزدیکی های پایان 6 ماه ..سبزه سبز می کردند تا هر چه زودتر او بیاید و رویش آغاز شود(سبز کردن سبزه برای نوروز)آخر زمستان دیگر شش ماه تمام می شود و او باید به زمین باز گردد همه در تب و تاب آمدن او هستند...آمدنش کمی دیر شده ،پس شروع به جشن و پایکوبی برای بازگشتش می کنند و در این جشن بزرگترین طبل شهر را می کوبند و کوزه ها از بام به زمین می افکنند تا این صداها همراه با صدای بزرگ طبل نوای بهار را به گوش دموزی برساند و اگر در زیر زمین به خواب مانده است برخیزد و بفهمد که بهار می آید و بازگردد(کوزه شکستن و توپ در کردن و امروزه بدون اینکه بدانیم ترقه ترکاندن) در این میانه  در شب جشن سوری  به تعداد افراد خانواده در زمین ها،آتش روشن می کردند تا زمین گرم شود و سرمای زمین گرفته شود و گیاهان شروع به رویش کنند چرا که دموزی زمانی میآید که هوا رو به گرم شدن می رود و زمین از برف و یخ  شانه می تکاند و بر آتش پایکوبی تا به صبح در انتظار آمدنش و نیز قاشق زنی  در مزاسم قاشق زنی فرد حرفی نمی زند و پارچه سیاهی به نشانه جهان سیاه و تاریک بر چهره می افکند و این نشانه آن بود که قراول  دموزی است و برآن است بگوید که دموزی بزودی باز خواهد گشت و حرف نمی زند چرا که از می خواهد بگوید از جهان مردگان باز گشته است و در دستمال و کاسه اش به شکرانه آمدن او و پایان اسارت 6 ماهه شیرینی و شادباش جمع آوری می کند.ایرانیان کهن  برای استقبال از آمدن دموزی که باید از عالم مردگان در زیر زمین بیاید در شب فروردینگان به مزار در گذشتگان می رفتند و درانجا به پایکوبی می پرداختند چرا که همراه دموزی و برای بدرقه اش بسیاری از ارواح نیز به سمت زمین می آیند و این استقبال زندگان با جشن و سرور همراه است و نیز با خانه تکانی چرا که بدرقه کنندگان دموزی از عالم ارواح پاک می ایند و در این بازگشت سری به خانه هایشان می زنند و هیچ خوشآیند نیست که در پیشواز آمدنش غباری بر خانه باشد و آتشی که در ورودی یا پنجره هر خانه ای روشن می گذارند تا در شبی که به فروردین می رسد هیچ فروهری راه خانه اش را گم نکند و بتواند به راحتی به خانه اش بازگردد..(خانه تکانی و شمع روشن کردن در شب تحویل سال نو)در باور است که بعد از پریدن از آتش چهارشنبه سوری دموزی کامل از خواب بر می خیزد و اماده بازگشت می شود و تمام نیروهای داخل زمین را از طریق آتش به کسی که از آتش می پرد منتقل می کند (سرخی آتش برای ما)و این چنین است که اولین روز بهار فروردین نامیده می شود فروردین در لغت از فروهر آمده و فروهر یعنی روح پاک و فروردین روزفروردینگان روز آغاز رویش جهان است و تا 12 روز به نام 12 خدای ایران باستان به جشن و سرور می گذرد و در روز سیزده فروردین برای آنکه هیچ نحوستی در پیوند دوباره انین و دموزی تاثیر نگذارد همه افراد به جشن در طبیعت می پردازند  و سبزه گره می زنند و به آب می اندازند و اینگونه است که دوباره آب و سبزه یعنی انین و دموزی به پیوند می رسند و یگانگی و ازدواج و نسل دوباره آغاز می شود
(سبزه گره زدن و به آب انداختن در سیزده به در)و زمین پر از رویش می شود...بهار رسیده است و عشق موج می زند ..تقدیم به همه دوستانی که می دانم در پیوندآب و روشنایی عشقشان بی بدیل است...با تشکر از دکتر سید ترابی استاد درس نظامی و خاقانی که این عشق واره را به جان ما تقدیم کردآنهم در آستانه بهار
روزگارتان خوش از آتش بپرید آرزو کنید و در شب تحویل سال شمع روشن کنید تا روح مهربانی که دوستش دارید بر سفره هفت سین شما نگهبان عشقتان باشد...
تا فردا که از آتش خواهیم پرید
بیست ودوم اسفند
نازلی دانشخواه