هیچ مگو...

هیچ مگو...

هزار بهانه برای گفتن.هزار بهانه برای شنیدن ..هزار بهانه برای نوشتن!!!!
هیچ مگو...

هیچ مگو...

هزار بهانه برای گفتن.هزار بهانه برای شنیدن ..هزار بهانه برای نوشتن!!!!

جشن سپندارمزدگان

جشن اسفندگان (سپندارمذگان) یکی از جشن‌های ایرانی است که امروز زرتشتیان آنرا در روز اسفند (سپندارمذ - پنجمین روز) از ماه اسفند (سپندارمذ) برابر با بیست و نهم بهمن در گاهشماری خورشیدی امروزین برگزار میکنند. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده‌است که ایرانیان باستان این روز را روز بزرگداشت زن و زمین می‌دانستند. اگرچه منابع کهن از جمله ابوریحان این جشن را در روز پنجم اسفند ذکر کرده اند. ولی با توجه به تغییر ساختار تقویم ایرانی در زمان خیام که پس از ابوریحان میزیست، و سی و یک روزه شدن شش ماه نخست سال در گاهشماری ایرانی، تاریخ ذکر شده در منابع کهن را باید به روز رسانی کرد.
واژه اسفند
واژه فارسی «اسفند» در زبان فارسی امروز، از واژه پهلوی «سپندارمت»((Spandarmat و اوستایی «سپِنتَه آرمَئی تی»(Spenta-Armaiti) بر گرفته شده است.[۱]
پیشینه
در گاه‌شماری‌های گوناگون ایرانی، علاوه بر این که ماه‌ها نام داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. برای نمونه روز نخست هر ماه «روز اورمزد»، روز دوم هر ماه، روز بهمن (سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم هر ماه، اردیبهشت یعنی «بهترین راستی و پاکی» که باز از صفات خداوند است، روز چهارم هر ماه، شهریور یعنی «شاهی و فرمانروایی آرمانی» که خاص خداوند است و روز پنجم هر ماه، «سپندارمذ» بوده‌است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می‌ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می‌نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می‌دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندارمذگان را به‌عنوان نماد مهر مادری و باروری می‌پنداشتند.
در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی می‌شده‌است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می‌شد، جشنی ترتیب می‌دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلاً شانزدهمین روز هر ماه، «مهر» نام داشت و که در ماه مهر، «مهرگان» لقب می‌گرفت و می‌بینیم که چگونه هر جشنی با معنی و مفهوم عمیق خود برای مردم شادی می‌آفرید.
در گاه‌شمار (تقویم) ایران باستان هر سال ۱۲ ماه دارد و هر ماه سی روز است[۲] (والبته برای کامل شدن سال ۵ روز در آخر سال با عنوان ۵ روز پنجه به آن اضافه می‌شود) که هر روز با نامی ویژه شناخته می‌شوند. این تفاوت با تقویم شمسی را داراست که هر ماه در آن ۳۰ روز است در حالی که در گاه‌شمار شمسی بعضی از ماه‌ها ۳۱ و ۲۹ روزه‌است. در گاهشمار ایرانیان باستان یکم اسفند ماه برابر با روز ۲۵ بهمن ماه در گاه‌شمار شمسی است به این علت است که پنجم اسفند ماه در این گاه‌شمار برابر ۲۹ اسفند ماه[۳] در گاه‌شمار شمسی این جشن برگزار می‌شود.[۴]
روز آبان در ماه آبان جشن «آبانگان» است یعنی جشن ستایش آب و روز آذر در ماه آذر جشن «آذرگان» است یعنی جشن ستایش آتش و همین طور روز پنجم ماه دوازدهم (اسفند)، «سپندارمذ» یا «اسفندار مذ» نام داشت که جشنی با همین عنوان می‌گرفتند. «سپندارمذگان» روز زن و زمین است.
روز پنجم اسفند در همه گاه‌شماری‌های ایرانی به عنوان روز جشن اسپندار مذگان شناخته می‌شود.
آیین‌ها
در این روز مردان به همسران خود هدیه می‌دادند. مردان زنان خانواده را بر تخت شاهی می‌نشاندند و از آنان اطاعت می‌کردند و به آنان هدیه می‌دادند. این یک یادآوری برای مردان بود تا مادران و همسران خود را گرامی بدارند و چون یاد این جشن تا مدت‌ها ادامه داشت و بسیار باشکوه برگزار می‌شد همواره این آزرم و احترام به زن برای مردان گوشزد می‌گردید.

ریشه یابی واژه عشق

دکتر محمد حیدری‌ملایری×- واژه‌ی «عشق» که در فارسی «اِشق» تلفظ می‌شود در ادبیات فارسی و عرفان ایرانی جایگاهی برجسته دارد. شاید بتوان گفت شاعران گوناگون فارسی‌زبان کم‌تر واژه‌ای را به اندازه‌ی عشق به کار برده باشند. با این حال چنین می‌نماید که تاکنون چندان پژوهشی که بر پایه‌ی دستاوردهای نوین زبان‌شناسی تاریخی استوار باشد درباره‌ی آن نشده است. در این نوشته‌ی کوتاه نگارنده این اندیشه را پیش می‌نهد که واژه‌ی عشق ریشه‌ای هندواروپایی دارد. این پیشنهاد بر پایه‌ی پژوهش‌های ریشه‌شناختی استوار است. نگارنده امیدوار است این نوشته انگیزه‌ای باشد برای جست‌وجوهای بیش‌تر درباره‌ی این واژه و دیگر واژه‌های کم‌شناخته‌ی زبان فارسی تا ایرانیان زبان فارسی را بهتر بشناسند و به ارزش‌ها و توانمندی‌های والای آن پی ببرند. این نوشته بر‌ایند فرعیِ پژوهشی است که نویسنده در پدیدآوردن «فرهنگ ریشه‌شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک (انگلیسی-فرانسه-فارسی)» دنبال می‌کند.

ریشه‌شناسی

نگارنده امیدوار است این نوشته انگیزه‌ای باشد برای جست‌وجوهای بیش‌تر درباره‌ی این واژه و دیگر واژه‌های کم‌شناخته‌ی زبان فارسی تا ایرانیان زبان فارسی را بهتر بشناسند و به ارزش‌ها و توانمندی‌های والای آن پی ببرند.

نویسنده بر این باور است که «عشق» می‌تواند با واژه‌ی اوستایی iš به معنای «خواستن، میل‌داشتن، آرزوکردن، جست‌وجوکردن» پیوند داشته باشد که دارای جداشده‌های زیر است: aēša «آرزو، خواست، جست‌وجو»؛ išaiti «می‌خواهد، آرزو می‌کند»؛ išta «خواسته، محبوب»؛ išti «آرزو، مقصود». هم‌چنین پیشنهاد می‌کند که واژه‌ی عشق از اوستایی iška* یا چیزی همانند آن ریشه می‌گیرد. پسوند ka در پایین باز‌نموده خواهد شد.

ادامه مطلب ...

جامعه شناختی ذکر بر دار کردن حسنک وزیر

آنچه خواهید خواند، مقاله ای از دکتر محمد علی (همایون) کاتوزیان است که در سال 1990 انتشار یافته است. این مقاله که به برگردان قهرمان سلیمانی در مهر 1372 در ماهنامه ی «ایران فردا» منتشر شد، با بازخوانی تفصیلی ماجرای بر دار کردن حسنک وزیر از تاریخ بیهقی، به طرح موضوعات مهمی درباره ی ریشه های تاریخی و جامعه شناختی استبداد در ایران می پردازد و البته گریزهایی نیز به مفهوم «حقوق» و «مالکیت خصوصی» و ارتباط آنها با استبداد فراگیر و پیوسته در ایران می زند. گرچه از نگارش مقاله ی تفصیلی دکتر کاتوزیان بیش از بیست سال می گذرد، اما نوشته ی پر تمثیل او معنادار تر از گذشته جلوه می کند:

تاریخ بیهقی (تاریخ مسعودی) که در اواسط قرن پنجم به رشته ی نگارش درآمده است، علاوه بر آنکه نمونه ای ارجمند از نثر پارسی و هنر تاریخ نگاری است، از نظرگاه ادبی نیز حائز اهمیت بسیار است. این کتاب از آثار مشابه و باارزشی چون قابوس نامه، سیاست نامه و چهار مقاله، هم مفصل تر و هم برجسته تر است، هر چند این کتابها یک قرن بعد از آن به نگارش درآمده اند. آنچه امروز از این کتاب در دست است، یک جلد از کتابی بزرگتر است دربرگیرنده ی تاریخ آل سبکتگین که دست تطاول ایام آن را از بین برده است. با این وصف همین بخش باقی مانده – یعنی تاریخ بیهقی – خود اثر مفصلی است؛ گرچه همین بخش نیز به طور صد در صد کامل به دست ما نرسیده است. «ذکر بر دار کردن امیر حسنک رحمه الله علیه»، یکی از زیباترین و آموزنده ترین بخش های این مجلد است. این قسمت، درامی تاریخی است که از خیانت مایه می گیرد و به تراژدی می انجامد؛ قصه ای است آکنده از دسیسه و توطئه، و حکایتی از افترا و شقاوت و شهامت و ندای وجدان گناهکار. درامی که با مرگ سلطانی مقتدر آغاز می شود و با هلاکت وزیری قدرتمند پایان می یابد.
ابوالفضب بیهقی، خود دبیر دیوان رسالت بود و دوست و امین و محرم اسرار صاحب دیوان. ریاست دیوان رسالت در این دوران ، بونصر مشکان بود که در اقتدار و قدرت او همین بس که در دیده ی همه ی سردمداران حکومت وقت، مردی دانش آموخته و مورد احترام بود.
دیوان رسالت، یکی از سازمانهای بسیار مهم حکومت محسوب می شد که بسیاری از وظایف وزارت داخله، وزارت دربار یا دفتر مخصوص دوره ی معاصر را به عهده داشت. این خود نمایانگر اهمیت این دیوان است که بعد از مرگ بونصر، صاحب دیوان عرض (وزیر جنگ) به این مقام منصوب شد. این شخص بوسهل زوزنی بود که در ماجرای سقوط حسنک، ریاست گروه معاندان و مخالفان را داشت که آتش فتنه را علیه او شعله ور می کردند.

ادامه مطلب ...

یلدا

شب یلدا     

    یلدا از نظر معنی معادل با کلمه نوئل از ریشه ناتالیس رومی به معنی تولد است و نوئل از ریشه یلدا است .واژه یلدا سریانی و به معنی ولادت است . ولادت خورشید ( مهر و میترا ) و رومیان آن را ( ناتالیس انویکتوس ) یعنی روز ( تولد مهر شکست ناپذیر ) نامند     

 


  •  شب یلدا         

 

     ایرانیان قدیم شادی و نشاط را از موهبت های خدایی و غم و اندوه و تیره دلی را از پدیده های اهریمنی می پنداشتند. مراسم نوروز، جشن مهرگان، جشن سده، چهارشنبه سوری و شب یلدا و سنت های دیگر در واقع بیانگر این حقیقت است که ایرانیان پس از رهایی از بیدادگری و ستم به شکرانه بازیافتن آزادی، جشن برپا می ساختند و پیروزی نیکی بر بدی و روشنایی بر تاریکی و داد بر ستم را گرامی می داشتند.

 

 

 

 

شب یلدا نیز یکی از این موارد است. در دوران کهن، شب مظهر تاریکی و تباهی و وحشت بوده و اغلب سعی می کردند که شب هنگام با افروختن آتش و افزودن نور، خانه روشن باشد. تا پلیدی و تباهی در آن راه نیابد. شب یلدا طولانی ترین شب ها است. یعنی تسلط تاریکی بر زمین از تسلط نور خورشید و روشنایی می کاهد. و چون فردای این شب روشنایی بر ظلمت غالب و روز طولانی می شود، ایرانیان تولد دوباره خورشید را که مظهر روشنایی است جشن می گیرند. در ایران کهن هر یک از سی روز ماه، نامی ویژه دارد، که نام فرشتگان است. نام دوازده ماه سال نیز در میان آنهاست. در هر ماه روزی را که نام روز با نام ماه یکی باشد، جشن می گرفتند . دی ماه، در ایران کهن، چهار جشن، وجود داشت. نخستین روز دی ماه و روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم، سه روزی که نام ماه و نام روز یکی بود. و در این سی روز ماه، سه روز آن دی نام دارد و هر سه روز را در گذشته جشن می گرفتند. امروز از این چهار جشن تنها شب نخستین روز دی ماه، یا شب یلدا را جشن می گیرند، یعنی آخرین شب پاییز، نخستین شب زمستان، پایان قوس، آغاز جدی و درازترین شب سال. یلدا از نظر معنی معادل با کلمه نوئل از ریشه ناتالیس رومی به معنی تولد است و نوئل از ریشه یلدا است .واژه یلدا سریانی و به معنی ولادت است . ولادت خورشید ( مهر و میترا ) و رومیان آن را ( ناتالیس انویکتوس ) یعنی روز ( تولد مهر شکست ناپذیر ) نامند .

 

 

 

اجداد ما این شب را تا به صبح به جشن و پایکوبی به گرد آتش ، می پرداختند ، برخوانی الوان از میوه هایی چون هندوانه، خربزه، انار، سیب، خرمالو و به می نشستند. این میوها هریک بار معنایی نمادین با خود دارد، هندوانه که قاچ های مدور می خورد چون خورشید، یادآور گرمای تابستان و فرونشاندن عطش است.

 

انار صندوقچه دانه های مروارید ، سرخ که خود نماد تناسل نسل و زایش است و شب چره هایی که با شکستن آن شادی را با خود به همراه می آورد و دمی همه را از حرف زدن باز می دارد.

 

 


 

پایان فصل خزان و فرارسیدن سرما و دگرگونی رنگ زمین از زردی خزان به سفیدی عشق و محبت را ایرانیان از دیرباز در شبی بلند و مهربانگرامی می دارند. جای جای ایران زمین به عنوان سرزمینی

ادامه مطلب ...

جایگاه زن در داستان سیاوش

برای اثبات جایگاه والای زن در عقاید ایرانیان باستان و اوستا می‌توان به وجود ایزدبانوهای متعددی چون آناهیتا، میترا و اسپندارمند اشاره کرد که هر کدام با روش و تدبیری خاص، ادارة بخشی از امور جهان را به عهده داشته‌اند. همچنین با بررسی نقش و موقعیت‌های مختلفی که زنان در شاهنامه دارند، می‌توان اذعان کرد که نه‌تنها فردوسی بنا به‌نظر برخی محققان زن‌ستیز نیست بلکه برای زن آن‌قدر ارزش قائل است که در فضای مردمحور حماسه به او فرصت رشد و پیشرفت می‌دهد. به یقین می‌توان گفت که از میان 300 زنی که فردوسی در شرایط متفاوت به آنها پرداخته است، تنها سودابه دارای نشانه‌هایی از پتیارگی و جهی‌وارگی است و باقی زنان، اگرچه گاه نقشی منفعل و غیرفعال دارند، همواره دارای صفاتی همچون شرمگینی، زیبایی و خوش‌منشی‌اند. مهم‌ترین کارکرد و وظیفة زنان در شاهنامه به دنیا آوردن فرزندان پسری است که در تعیین مسیر حرکت حماسه بسیار مؤثرند؛ همچون رودابه که رستم را به دنیا می‌آورد و کتایون که اسفندیار را. اما در کنار اینان هستند زنانی که نقشی فعال و تعیین‌کننده در پیشبرد داستان‌های شاهنامه دارند. برای مثال سیندخت، همسر مهراب کابلی، آن‌قدر در ماجرای ازدواج دخترش رودابه فعال است که به‌تنهایی با سام به مذاکره می‌پردازد یا گردآفرید که مردانه به میدان می‌تازد و درسی عبرت‌انگیز به سهراب می‌دهد. در داستان سیاوش، ظهور و حضور 5 زن دیده می‌شود که هرکدام به‌نوعی گوشه‌ای از سرنوشت اندوهبار او را رقم می‌زنند. در این مقاله به بررسی و تحلیل کردارهای هریک از این زنان ـ مادر سیاوش، سودابه، جریره، فرنگیس و گلشهر ـ خواهیم پرداخت.

مادر سیاوش

ادامه مطلب ...